عشق نمی پرسه تو کی هستی؟ عشق فقط میگه: تو ماله منی
عشق نمی پرسه اهل کجایی؟ فقط میگه: توی قلب من زندگی می کنی
عشق نمی پرسه چه کار می کنی؟ فقط میگه: باعث می شی قلب من به ضربان بیفته
عشق نمی پرسه چرا دور هستی؟ فقط میگه: همیشه با منی
عشق نمی پرسه دوستم داری؟ فقط میگه: دوستت دارم
تو اگر باز کنی پنجره ای سوی دلت میتوان گفت که من چلچله باغ توام
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف سخت محتاج به گرمای توام
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دارد برف می آید در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد تا برف از شوق حضورت بهار را لمس کند
توی ذهنم یک دنیا واست حرف دارم … ولی توی دلم یک جمله بیشتر نیست : “دوستت دارم”
ناسپاس از عشق پاکت نیستم
من که عمری با خیالت زیستم
دوستت دارم به جان تو قسم
روی حرفم تا ابد می ایستم!
::
باغبانی پیرم، که به غیر از گلها از همه دلگیرم کوله ام غرق غم است، آدم خوب کم است عده ای بی خبرند، عده ای کور و کرند اندکی هم پکرند و میان رفقا، عده ای همچو شما تاج سرند! :: :: ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی / چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی تو که آتشکده عشق و محبت بودی / چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی…
باغبانی پیرم، که به غیر از گلها از همه دلگیرم
کوله ام غرق غم است، آدم خوب کم است
عده ای بی خبرند، عده ای کور و کرند
اندکی هم پکرند و میان رفقا، عده ای همچو شما تاج سرند!
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی / چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکده عشق و محبت بودی / چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی…